بین محمدرضا شاه و محمد مصدق آن کسی که جرأت این را پیدا کرد که با روحانیت دربیفتد از قضا شاه بود و تاوانش را هم پرداخت. در مجلس 17 یعنی دوره نخست وزیری مصدق لایحه اعطای حق رای به زنان در مجلس طرح شد اما روحانیت و قشر سنتی به شدت با آن مخالفت کرد و در نتیجه مصدق لایحه حق رای زنان را مسکوت باقی گذاشت. در دوره مصدق فعالان حقوق زنان چند بار با امضای بیانیه از دولت او خواستند که در جهت اعطای حقوق سیاسی و اجتماعی به زنان حرکت کند اما مصدق این کار را نکرد. این محمدرضا شاه بود که علیرغم آگاهی از جنجالی که روحانیت علیه او برخواهد انگیخت در برابر آنها ایستاد و حاضر شد حقوق سیاسی-اجتماعی زنان را بدانها اعطا کند...در سال 41 مصدق و جریان جبهه ملی با روحانیت همراه شدند و در برابر اصول شش گانه ای که یکی از آنها حق رای به زنان بود به مخالفت برخاستند چرا؟ چون از نظر آنها این اصول ششگانه را باید مجلس تصویب می کرد. تنها کسی که با دقت مذاکرات مجلس دوره پهلوی دوم را خوانده باشد می داند این هرگز ممکن نبود که مجلس اصول شش گانه شاه را تصویب کند. مجلس بود که بارها با اعطای حق رای زنان مخالفت کرده بود و ابدا اجازه طرح آن را نمی داد. مجلس بود که در سال 39 اجازه تصویب لایحه اصلاحات ارضی را نداد. باید توجه داشت مجلس که قاعدتا می بایست یک سازوکارهای دموکراتیک باشد از قضا در برخی مواقع خود غیردموکراتیک بود و مانع پیشبرد دموکراتیزاسیون در ایران بود. مصدق و طرفدارانش که تصویب اصول شش گانه با رفراندوم را غیردموکراتیک می دانستند چرا در دوره تصدی خودشان مدام لایحه اختیارات به مجلس می آوردند و خواستار حیطه ارادی فراقانونی برای نخستوزیر می شدند؟ مگر مصدق جز با این استدلال درخواست این لایحه را می کرد که مجلس در راه او سنگ اندازی می کند و مانع پیشبرد کار او می شود. چرا مصدق امری را که برای خود روا می دانست برای شاه روا نمی دانست؟ اصولا مصدق همه آنچه را برای دیگران روا نمی دانست برای خودش روا می دانست از جمله لایحه حکومت نظامی و لایحه اعطای اختیارات به نخست وزیر را! مصدق در مجالس پیشین وقتی که خود نماینده مجلس بود هر نخست وزیری که لایحه حکومت نظامی را در مجلس طرح می کرد استیضاح مینمود و میگفت: لایحه حکومت نظامی اصول مشروطیت را مخدوش می کند اما وقتی خود در مجلس 16 و 17 نخست وزیر شد بارها لایحه حکومت نظامی را به مجلس آورد و تصویب کرد. ایضا مصدق زمانی که نماینده بود هر نخست وزیری که لایحه اختیارات نخست وزیر را به مجلس می آورد استیضاح می کرد چون معتقد بود اصول مشروطیت را نقض میکند اما خود دو بار لایحه اختیارات نخست وزیر را به مجلس آورد و تصویب کرد. چرا اگر مصدق برای پیشبرد اهداف خود اختیارات فراقانونی داشته باشد از قضا دموکرات است و دارد با این کار به دموکراسی خدمت می کند اما اگر کس دیگری از همان اختیارات استفاده کند تا اصول ششگانه ای را که مجلس هرگز تصویب نمی کرد، تصویب کند تبدیل به دیکتاتور میشود؟! اسطوره سازی نکنیم!